خلاصه داستان: یک درام خانوادگی درباره یک زوج که 30 سال پیش به دلیل نفرت از هم جدا شدند و اکنون به واسطه فرزندانشان دوباره دور هم جمع شده و بر درگیری و دشمنی های طولانی مدت غلبه می کنند…

خلاصه داستان: گی یون رئیس باهوش و خوش‌قیافه‌ی کمپانی WJعه؛ اون مرد خوش‌زبون و ثروتمند قرنه که از بیرون خیلی کامل به نظر می‌رسه، ولی همچنین مرد جاه‌طلبی هستش که یه راز تاریک داره... همسرش، شین جو کیونگ، با ازدواج با گی یون، درست مثل سیندرلای تو افسانه‌ها، تونسته بود از فقر خارج بشه و یه مادر کامل و یه همسر دوست‌داشتنی و درخشان تو حرفه‌اش بود، تا اینکه یه اتفاق غیرمنتظره همه چیزو ازش می گیره... جونگ وو هیوک، یه بازیگر تازه کار تو کمپانی NA هستش که در تلاش برای غلبه به بدبختیِ کمپانیِ بی‌کفایتش به حرفه‌اش ادامه می‌ده و دلتنگ مربیش جو کیونگی هستش که یهو ناپدید شده... با وارد شدن سو هی جائه که دقیقاً شبیه جو کیونگ هستش به کمپانی NA و نزدیک شدنش به وو هیوک و گی یون همه چیز پیچیده‌تر می‌شه... کی زندگیشو نابود کرده و چطور قراره زندگی کاملی که از دست داده بود پس بگیره؟

خلاصه داستان: داستان زندگی جونگ دا جونگ کسی که در یتیم خانه بزرگ شد و علی‌رغم گذراندن روزهای سخت، شخصیتی شاد و مثبت دارد. اما بعد از اینکه او متوجه می شود کل زندگیش بازیچه دست کسی بوده، تصمیم به انتقام می گیرد…

خلاصه داستان: دو آدم‌کش عالی‌رتبه از دو جبهه‌ی مخالف و تیم شش نفره‌‌ی اون‌ها، که همه‌فن‌ حریف و دارای مهارت‌های منحصر به فردی هستن، سفر پر فراز و نشیبی رو آغاز می‌کنن.

خلاصه داستان: داستان دو دوست صمیمیه که تو یتیم خونه بزرگ میشن و وقتی یکیشون می‌فهمه خونواده دوستش خیلی ثروتمندن و دنبالش میگردن هویتش رو میدزده و خودش رو جای او میزنه و اینجاست که با فیلم و انول که پسرعمو هستن آشنا میشه باید دید بعد از تصادف و نابینایی فیم و آشنایی با دختر واقعی مرد ثروتمند و عاشق شدنشون قراره ماجرا به کجا کشیده بشه

خلاصه داستان: پلیس، با بررسی حوادثی که حول مشکلات معمول نوجوانان متمرکز است، مانند خشونت مدرسه ای و برنامه‌های چت تصادفی، به تدریج رابطه مادر و دختری را کشف می‌کند که قبلاً هرگز به آن مشکوک نبوده و از اطرافیانشان شهادت می‌گیرند...

خلاصه داستان: چی هون با برادر زنش مون سوک می نوشد. در حالی که خاطرات خود را از گذشته به یاد می آورند، خاطرات بدبختی هایی را که سعی کرده اند دفن کنند را به یاد می آورند و مون سوک برخی از رازها را فاش می کند و او به در آنها غرق می شود...

خلاصه داستان: چند سالی‌ـ‍ه که فیلم‌نامه‌نویس تانگ شین از رئیسش٬ تانگ یو خوشش میاد٬ ولی تانگ یو شیفته‌ی دوست صمیمیِ تانگ شین‌ـ‍ه! برای همین تانگ شین احساسات خودشو مخفی می‌کنه٬ به امید این که کسی درمورد این رازش چیزی نفهمه. ولی همه‌چیز تو یه روز سرنوشت‌ساز تغییر می‌کنه٬ روزی که دوست صمیمیِ تانگ شین به تانگ یو می‌گه که هیچ حسی بهش نداره. تانگ شین‌ شجاعت پیدا می‌کنه تا احساسات واقعیش رو به رئیس تانگ یو اعتراف کنه٬ و فوراً رد می‌شه. تانگ شینِ سرافکنده٬ تصمیم می‌گیره زندگیِ جدیدی رو شروع کنه٬ برای همین نامه‌ی استعفای خودشو تحویل می‌ده. ولی تانگ یو نمی‌خواد که تانگ شین از اون کمپانی بره٬ برای همین سعی می‌کنه تانگ شین رو متقاعد کنه که بمونه.

خلاصه داستان: در خانه «لیلی پد»، خانه ای کوچک و مخروبه، سیمالا، زنی جون که جاه طلب بزرگ شده، زندگی می کند. این خانه برخلاف ظاهر فقیرانه اش، پر از عشق و گرماست. اما سیمالا مشتاق است که با خانواده اش به خانه جدید و موقری نقل مکان کنند و امیدوار است بتواند مردی را پیدا کند که زندگی اش را بهتر کند. «وارودوم» مرد جوان خوش تیپی که اصل و نسب مبهمی دارد هم امیدوار است بتواند توجه آدم معروف زیبایی را جلب کند. هم سیمالا و هم وارودوم هدف مشترکی دارند. اما وضعیت واقعی خانوادگی، شغل و محافل اجتماعی آنها چطور است؟ آنها با ظاهر موقر و لوکسی به عنوان طعمه برای فریب دادن هم ظاهر می شوند. هرچند، تشخیص اینکه چه کسی واقعا طعمه و چه کسی شکارچی است، یک چالش در نظر گرفته می شود یا شاید به این خاطر که ... هردو شرایط یکسانی دارند!

خلاصه داستان: چا جین وو مشکل شنوایی دارد و به دلیل ناتوانیش با صحبت کردن راحت نیست و عادت دارد به جای صحبت کردن، احساسات خود را از طریق نقاشی بیان کند. او به طور اتفاقی با جونگ مو یون ملاقات می کند، بازیگری مشتاق که احساسات خود را با کلمات بیان می کند. چا جین وو و جونگ مو یون عاشق یکدیگر می شوند...