دسته: درام

خلاصه داستان: گی یون رئیس باهوش و خوش‌قیافه‌ی کمپانی WJعه؛ اون مرد خوش‌زبون و ثروتمند قرنه که از بیرون خیلی کامل به نظر می‌رسه، ولی همچنین مرد جاه‌طلبی هستش که یه راز تاریک داره... همسرش، شین جو کیونگ، با ازدواج با گی یون، درست مثل سیندرلای تو افسانه‌ها، تونسته بود از فقر خارج بشه و یه مادر کامل و یه همسر دوست‌داشتنی و درخشان تو حرفه‌اش بود، تا اینکه یه اتفاق غیرمنتظره همه چیزو ازش می گیره... جونگ وو هیوک، یه بازیگر تازه کار تو کمپانی NA هستش که در تلاش برای غلبه به بدبختیِ کمپانیِ بی‌کفایتش به حرفه‌اش ادامه می‌ده و دلتنگ مربیش جو کیونگی هستش که یهو ناپدید شده... با وارد شدن سو هی جائه که دقیقاً شبیه جو کیونگ هستش به کمپانی NA و نزدیک شدنش به وو هیوک و گی یون همه چیز پیچیده‌تر می‌شه... کی زندگیشو نابود کرده و چطور قراره زندگی کاملی که از دست داده بود پس بگیره؟

خلاصه داستان: مادر چو یونگ پیل که یک غواص بوده به دلیل پیش بینی اشتباه هواشناسی جانش را از دست می دهد. او برای محافظت از جان مردم شهرش یعنی سامدالری، تصمیم می گیرد کارشناس هواشناسی شود. از طرفی دوست دوران کودکی او، چو سام دال برای موفقیت در رشته عکاسی به سئول رفته اما بعد از اینکه تمام زحماتش یک شبه از بین رفت، به سامدالری بر میگردد…

خلاصه داستان: هان یی جو توسط هان جین وونگ و لی جونگ هه به سرپرستی گرفته شد. با این حال، پدر و مادر و خواهر کوچکترش هان یو را دوستش ندارند. او همیشه از خانواده اش جدا بود. اکنون هان یی جو با جونگ سه هیوک ازدواج کرده است. او متوجه می شود که شوهرش دوستش ندارد و به خواهرش علاقه دارد. در همان روز هان یی جو تصادف می کند و می میرد. وقتی از خواب بیدار می شود، خودش را در زمان نامزدی می بیند. او برای تغییر سرنوشت و انتقام گرفتن از خانواده اش، نامزدی خود را با جونگ سه هیوک قطع می کند و…

خلاصه داستان: هان جو یک دانشجوی معمولی ست اما یک هویت مخفی به نام “PLII” در شبکه اجتماعی نیز دارد. یکی از اعضای محبوب گروه پسر به او در خواست همکاری می دهد. اما هان جو سعی می کند هویتش را مخفی نگه دارد…

خلاصه داستان: یک درام خانوادگی درباره یک زوج که 30 سال پیش به دلیل نفرت از هم جدا شدند و اکنون به واسطه فرزندانشان دوباره دور هم جمع شده و بر درگیری و دشمنی های طولانی مدت غلبه می کنند…

خلاصه داستان: ساکنان آپارتمان خانه سبز، از جمله چا هیون سو، با هیولاها مبارزه می کنند تا پایگاه خود را ترک و به دنیای بیرون بروند. در یک استادیوم بیسبال، بازماندگان شروع به زندگی مشترک می کنند. آنها در حالیکه توسط هیولاهای دنیای بیرون تهدید می شوند باید با کسانی که در میانشان با تمایلات هیولایی وجود دارند، نیز مبارزه کنند…

خلاصه داستان: چا جین وو مشکل شنوایی دارد و به دلیل ناتوانیش با صحبت کردن راحت نیست و عادت دارد به جای صحبت کردن، احساسات خود را از طریق نقاشی بیان کند. او به طور اتفاقی با جونگ مو یون ملاقات می کند، بازیگری مشتاق که احساسات خود را با کلمات بیان می کند. چا جین وو و جونگ مو یون عاشق یکدیگر می شوند...

خلاصه داستان: اوه تک یک راننده تاکسی است. مردی به نام گوم هیوک سو به او یک میلیون وون پیشنهاد می دهد تا او را به شهر بندری “موکپو” ببرد. اوه تک قبول می کند اما خبر ندارد که مسافرش یک قاتل است! از طرفی مادر مقتول، هوانگ سون کیو، در تعقیب آنهاست…

خلاصه داستان: هفت زندانی همزمان در یک زندان! داستانی درباره اتحاد و دوستی این افراد که برای زنده ماندن گناه کردن و برای زنده ماندن مجبور شدن از زندان فرار کنن! 7 زندانی که مرتکب جنایت شدن و زمانی زندانی بودن.حتی تو زندان، حتی تو همین لحظه، بدون اینکه پشیمونی‌ای نسبت به گناه و جرمشون داشته باشن دنبال اینن که از اونجا خارج بشن. در مقابل گناه هاشون چه چیزی در انتظارشونه، چه گناهی کردن و چرا باید مرتکب این گناه میشدن؟

خلاصه داستان: داستان اون گیول پسری رو روایت می‌کنه که مادرش ناشنواست، اون زندگی دوگانه‌ای بین یک دانشجوی نمونه و عضوی از گروه موسیقی را میگذارند. او به اشتباه در زمان سفر میکند و با پدر 18 ساله‌اش ملاقات می‌کند. این دو در آنجا باهم رابطه دوستانه برقرار میکنند...